به چیزی فراتر از یک دو دوتا چهارتای ساده نیاز داشت. گذشتن از خیر تمام نوشتهها و عکاسها و هرچیزی که مرا به گذشته پیوند میداد. چندباری با دست و دل لرزه آغازَش کردم اما نتیجه نداشت. رشتهای نامرئی انگار انبوهی از خرده ریزهای گذشته را دنبالم میکِشاند. همهچیز اما در ساعت 5:04 دقیقهی صبحِ بیست و چهارم آذر برای همیشه عوض شد. حالا من بعد از چندسال پیاپی طعم دشواری را چشیدن، [خالی از هر حسی] و [خالی از گذشته]، تمام آن رشتهها را یک به یک بریدم و انگار منِ دیگری هستم در کالبدی که تنها شبیه به آن کسی که از خودم سراغ داشتهام.
هفت...برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 140