هفت

ساخت وبلاگ

امکانات وب

به چیزی فراتر از یک دو دوتا چهارتای ساده نیاز داشت. گذشتن از خیر تمام نوشته‌ها و عکاس‌ها و هرچیزی که مرا به گذشته پیوند می‌داد. چندباری با دست و دل لرزه آغازَش کردم اما نتیجه نداشت. رشته‌ای نامرئی انگ هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 138 تاريخ : يکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت: 16:23

تغییرات گاهی کُند و کُشنده اتفاق می‌افتند. آنقدر کُند که دلت می‌خواهد راهی برای تسریعشان بلد باشی شاید که کمی از دردشان کم کنی. من به این گونه‌ تغییرات می‌گویم "پوست انداختنِ روح" که به مراتب اگر زنده هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت: 16:23

جمله‌ای هست با این مضمون که: "آدم‌ها نمی‌دانند چقدر قوی هستند تا زمانی که در شرایطش قرار بگیرند". خب من امروز متوجه شدم آدم‌ها یک چیز دیگر را هم نمی‌دانند. اینکه چقدر سریع هستند تا زمانی که در شرایطش هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت: 16:23

با صورت کبود شده‌اش نشسته جلوی من. روی صندلیِ دیگر دختر بیست و دو ساله‌اش با چشم‌هایی نگران و دلهره‌ای غیرعادی که من جنسش را خوب می‌شناسم، خیره به من نگاه می‌کند. از پزشکی قانونی یکراست آمده‌اند اینجا هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت: 16:23

و هیچ‌چیز مانند [انتظار]، ریشه‌های آرامش را در جانِ آدمیزاد خشک نمی‌کند.

هفت...
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 7 بهمن 1397 ساعت: 16:23

هزار و یک دلیل دارم برای نوشتن. هزار و یک کلمه‌ی منتظر در سرانگشتانم اما... تو یادم می‌آیی و این فاصله‌ی ده دقیقه‌ای بینمان که دارد کم کم هزارسالِ نوری می‌شود انگار و این حالتِ غم‌انگیز و آشفته‌ی تهران. انگشت سردم را می‌کشم روی پنجره‌ی بخار گرفته‌ای که قطره‌های ریز باران آرام رویش سُر می‌خورند و تو بیشتر یادم می‌آیی و تصویری مرگ‌آور از خونی سرخ که از گوشه‌ی پیشانی‌ات آرام می‌لغزد پایین و تو در سکوت چشم‌هایت را می‌بندی... و همین تصویر ذهنی کافیست برای مرگ تک‌تک آن کلمه‌هایی که حرفشان را زدم. برای مرگ تمام آن دلایل. برای مرگِ خیلی چیزها در من.    دوازدهم دی ماه نود و شش هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 12:42

پرونده‌ی یک قتل خانوادگی را می‌خوانم. پرونده‌ای که حل شدنش، آینده‌ی سه نفر را که هرکدام گوشه‌ی سلول‌هایشان منتظر رای دادگاهند، تعیین می‌کند... در اولین بازجویی‌ها در شعبه 4 بازپرسی، هرکدام در اعترافاتشان، همه‌چیز را به گردن گرفته تا دیگری را نجات دهد. حالا در صفحات آخر پرونده، دندانشان را برای گلوی هم تیز کرده‌اند تا از شرِ آن طناب لعنتی نجات پیدا کنند. مادر برای فرزند و فرزند برای مادر. چه موجود حیرت‌انگیزیست انسان... چه ساده، پیچیده و منفور می‌شویم. هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halfamberexistence بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 12:42